محل تبلیغات شما



اشعار زیبا در مورد مادر و محبت هایش پرمحتوا و احساسی

در این مطلب گلچینی از زیباترین شعر درباره مادر با انواع مضامین احساسی و پرمحتوا را گردآوری کرده ایم که امیدواریم این اشعار مورد توجه تان قرار بگیرند و از مطالعه آن ها نهایت بهره را ببرید.

شعر زیبا درباره مادر از فردی سخن می گوید که بعد از خدا آفریننده انسان می باشد و فرزندش را به دنیا آورده است و با شیره جان خود او را پرورش داده است و اغلب شاعران قدرشناس که در دامان مادر خویش پرورش یافته اند و هنر و ادب را از وی آموخته اند همیشه به جایگاه مادر توجه ای ویژه دارند و برای این شخصیت ارزنده و مهم اشعاری زیبا و ناب را سروده اند. 

گلچین انواع شعر زیبا درباره مادر

شعر درباره مادر بیانگر ارتباط قلبی و عاطفی شاعر ش است و شما می توانید برای ابراز محبت و قدردانی از مادرتان این اشعار را در مناسبت های خاص نظیر روز مادر و روز تولد مادر و … برای وی ارسال نمایید. در مطالب قبلی جملات زیبا درباره مادر و اس ام اس برای مادر را مطالعه کردید در ادامه مجموعه ای پرمحتوا از شعر درباره مادر را گردآوری کرده ایم که امیدواریم از مطالعه این شعرهای ناب نهایت بهره را ببرید.

شعر در مورد مادر

  •  ایران پنل

  •  
  •  بورسیکا

شعر زیبا و ناب درباره مادر 

شد صفحه روزگار تیره
تا دفتر من گشود مادر

از هستی من، نشانه ای نیست
خود بودن من چه بود، مادر

ناموخت مرا زمانه درسی
رندانه ام آزمود، مادر

من در یتیم و گردش چرخ
از دست توام ربود مادر

در دامن روزگارم افکند
از دامن خود چه زود مادر

حالیست مرا که گفتی نیست
گریم همه رود رود مادر

هر روز سپهر سفله داغی
بر داغ دلم فزود مادر

از اختر من شدست گویی
دریای فلک کبود مادر

این ابر منم کز آتش دل
بر چرخ شدم چو دود، مادر

با من همه بخت در ستیزاست
من خاستم، او غنود، مادر

ابریشم بخت من تهی گشت
یکباره ز تار و پود، مادر

این کودک درد آشنا را
ایکاش نزاده بود، مادر

شعریست که در غم تو، فرزند
با خون جگر سرود مادر

شعر زیبا درباره مادر

شعر زیبا درباره مادر و خوبی های مادران

مادر ای یکدانه و تنهاترین غم خوار من

از من عاشق تر به من دیوانه و بیمار من

وصف تو نتوان به صدها دفتر و دیوان نوشت

ای که وصفت روز و شبها تا ابد در کار من

پروراندی جان من با رنجهای بی شمار

کی شود قربانیت این جان بی مقدار من

خرج کردی عمر خود را تا بروید جان من

من به لطفت زنده ام ای ابر باران دارمن

شرح لطفت در ازل افسانه ای ننوشته بود

جان به قربان تو ای زیباترین پندار من

قصهٌ ننوشتۀ مهر و وفا را خوانده ای

ای که مهرت تا ابد در سینه تبدار من

درد هایم درد تو رنجم همه در جان تو

ای به دردم مرحم و ای مخزن اسرار من

هستیم هست از تو و نامم ز تو نامی گرفت

سبز می باشم ز تو ای سبزی افکار من

سالهای عمرت افزون از هزاران سال باد

سالهای عمر من قربانیت ای یار من

شعر درباره مادر

شعر نو در مورد مادر 

تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سرداشتن

در بهشت آرزو ره یافتن
هر نفس شهدی به ساغر داشتن

روز در انواع نعمت‌ها و ناز
شب بتی چون ماه در بر داشتن

صبح از بام جهان چون آفتاب
روی گیتی را منور داشتن

شامگه چون ماه رویا آفرین
ناز بر افلاک اختر داشتن

چون صبا در مزرع سبز فلک
بال در بال کبوتر داشتن

حشمت و جاه سلیمانی یافتن
شوکت و فر سکندر داشتن

تا ابد در اوج قدرت زیستن
ملک هستی را مسخر داشتن

بر تو ارزانی که ما را خوش‌تر است
لذت یک لحظه مادر» داشتن

شعر نو درباره مادر

شعر احساسی در مورد مادر 

مادر بهشت من همه آغوش گرم تست
گوئی سرم هنوز به بالین نرم تست

پیوسته در هوای تو چشمم به جستجوست
هرلحظه با خیال تو جانم به گفتگوست

در خواب و خیال همه با توام هنوز
تنهائیم مباد که تیره است بی‌تو روز

دائم حریم قدس تو احساس می‌کنم
احساس قدس آن دم انفاس می‌کنم

موسیقی بهشت همانا صدای تست
گوش دلم به زمزمه لای لای تست

مادر به قصه‌های تو می‌خفت غصه‌ها
می‌رفت چشم و گوش به دنبال قصه‌ها

با شادیت نبود غمی را مجال ایست
امّا به گریه تو هم آفاق می‌گریست

صد قصه عشق بودی و می‌خواندمت مدام
رفتیّ و ماند قصه صد عشق ناتمام

ای سینه داشته سپر هر بلای من
اکنون بکن شفاعت من با خدای من

امروز هستیم به امید دعای توست
فردا کلید باغ بهشتم رضای توست

این راز آن حدیث که نقل از پیمبر است
جنت نهاده زیر قدم‌های مادر است

شعر زیبا درباره مادر با مضامین پرمحتوا و دلنشین 

تمام بود و نبودم وجود مادر بود

کسی که مظهر عشق بود، مادر بود

برای من به جهان هزار رنگ و فریب

کسی که مونس وغمخوار بود مادر بود

برای راحتی من چه رنج ها نکشید

کسی که موی سفید روی سفید بود مادر بود

به وقت بیماری بی قرار او به برم

کسی که دست بر سرم میکشید مادر بود

به نیمه های‌ شب و با صدای گریه من

کسی که با هراس ز جا می پرید مادر بود

به کوچه و برزن یا به وقت خطر

کسی که با شتاب در پی‌ام می دوید مادر بود

چو پای من به زمین گاه می لغزید

کسی که از ته دل آه میکشید مادر بود

اگر چه دیگر مادرم نیست

دلم تنگ میشود برای او

برای رزهایی که خشکیده خواهند شد

و باغچه ای که دیگر یاران دست را نخواهد دید

دلم تنگ میشود

برای کوچه ای که دیگر آب را نخواهد فهمید

و گدایی که دستانش همیشه ازین کوچه خالی خواهند ماند

شعر زیبا در مورد مادر

شعر زیبا درباره مادر و عشق به مادران

عرش می لرزد، از مقام والای مادر

زمین جان گیرد از ،نام زیبای مادر

تو روح عشق خویش را در زن دمیدی

بهشت را هدیه دادی بر پای مادر

سرا پا شور و شوق است از بهر کودک

چنین عشقی ! این عشق بی ریای مادر

دلش در یایی از مهر ولبخندش صمیمی

نگاهش گرم و پر امید ، دنیای مادر

کلامی بس شیرین و صوت دلنشین اش

نمی یا بی بجز، نام پر معنای مادر

همه ی شوق و همه ی روح و همه ی جان

همه ی هست در مقام ولای مادر

شعر ناب و جالب درباره مادر

در این مطلب مجموعه ای از شعرهای عاشقانه درباره مادر را پیش رو داشتید که امیدواریم این اشعار مورد توجه شما همراهان همیشگی و عزیز مجله آرگا قرار گرفته باشند.


اشعار نو در مورد پدر با پر معنا بسیار زیبا و دلنشین

در این مطلب مجموعه ای از شعر نو برای پدر را پیش رو خواهید داشت که امیدواریم از مطالعه این اشعار پرمحتوا و ناب نهایت بهره را ببرید.

اغلب شاعران در وصف خوبی و مهربانی های پدر شعرهای زیبایی را سروده اند و شما می توانید در مناسبت های خاص نظیر روز تولد و روز پدر و … انواع شعر نو برای پدر را در شبکه های پرمخاطب اجتماعی ارسال کنید.

 

شعر زیبا و ناب درباره پدر

 


شعرهای کوتاه در مورد حس غمگین بودن با موضوع جدایی و  احساس تنهایی

شعرهای کوتاه در مورد حس غمگین بودن با موضوع جدایی و  احساس تنهایی

زیباترین شعرهای غمگین کوتاه و اشعار عاشقانه و رمانتیک در رابطه با تنهایی و جدایی را در این مطلب ارائه می دهیم که هر یک از این شعرها دارای غمی سنگین و حسی ناب و دلنشین می باشند.

مجموعه ایی خاص و خواندنی از شعرهای غمگین کوتاه و اشعار غم انگیز در رابطه با غم ناشی از تنهایی و جدایی از شاعران خوب و توانای کشورمان را در این مطلب گردآوری نموده ایم که این شعرهای زیبا حس های درونی را به خوبی نشان می دهند و ارتباط خوبی با خواننده برقرار می نماید. در ادامه مطلب همراه ما باشید  و از مطالعه این شعرهای غمگین و بااحساس لذت ببرید.

 

شعرهای غمگین عاشقانه و اشعار زیبای غم انگیز :

مطالعه شعرهای غمگین زیبا بسیار لذت بخش و دلنشین است، اینگونه اشعار حکایت از حس عشق و غم بعد از جدایی و تنهایی را دارند و حس غم انگیز تنهایی را به نمایش می گذارند. انواع اشعار عاشقانه غمگین و ناراحت کننده می توانند مرحمی برای افراد دل شکسته و نا امید باشند. در ادامه بخشی از شعرهای غمگین کوتاه عاشقانه و احساسی را ملاحظه نمایید.

  • 300-100.gif
  •  
  • 300-100.gif

شعر غمگین تنهایی

شعرهای عاشقانه غمگین

شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت

 به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت
 

بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید

 بهار رفت تو رفتی و هر چه بود گذشت
 

 شبی به عمرم اگر خوش گذشت آن شب بود

 که در کنار تو با نغمه و سرود گذشت
 

چه خاطرات خوشی بر دلم به جای گذاشت

 شبی که با تو مرا در کنار  گذشت
 

گشود بس گره آن شب زکار بسته ما

صبا چو از بر آن زلف مشک سود گذشت
 

مراست عکس تو یاد آور سفر آری

چنان توانم ازین طرفه یاد بود گذشت
 

غمین مباش و میاندیش زین سفر

 اگرچه بر دل نازک غمی است، گذشت…
 
*******
 
چشم من، بیا منو یاری بکن
گناهام خشکیده شد، کاری بکن

غیر گریه، مگه کاری میشه کرد
کاری از ما نمیاد، زاری بکن

اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه می خواد

هرچی دریا رو زمین داره خدا
با تموم ابرای آسمونا

کاشکی میداد همه رو به چشم من
تا چشمام به حال من گریه کنه

اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه می خواد

قصه ی گذشته های خوب من
خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن

  حالا باید سر رو زانوت بذارم
تا قیامت اشک حسرت ببارم

دل هیچکی مثل من غم نداره
مثل من غربت و ماتم نداره

حالا که گریه دوای دردمه
چرا چشمم اشک شوق کم میاره

خورشید روشن ما روز دیدم
زیر اون ابرای سنگین کشیدم

همه جا رنگ سیاه ماتمه
فرصت موندمون خیلی کمه

اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه می خواد

سرنوشت چشاش کوره نمی بینه
زخم خنجرش می مونه تو سینه

لب بسته، سینه ی غرق به خون
قصه ی موندن آدم همینه

اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد

تا قیامت دل من گریه می خواد

 *******
شعرهای غمگین تنهایی

شعرهای غمگین کوتاه

افتاده اگر به خاک دیدی از شاخه جدا شقایقی را

یا در دل موج سهمناگین توفان بشکسته قایقی را

ای عشق مرا نکرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور
ای عشق مرا نکرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور

در صبح بهار جای شبنم در گونه گل تگرگ دیدی
یا صید به خون کشیده ای افتاده به دام مرگ دیدی

ای عشق مرا نکرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور
ای عشق مرا نکرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور

چون من به نگاه دلفریبی گر عاشق و بی قرار گشتی
در دشت جنون بی ترانه سرگشته تر از غبار گشتی

یا پیر شدی چو من دریغا از آینه شرمسار گشتی
یا پیر شدی چو من دریغا از آینه شرمسار گشتی

گفتی که همیشه یاد من باش من یاد تو بوده ام همیشه
من هر غزل و ترانه ام را بهر تو سروده ام همیشه

هر صبح پس از نیایش من از ته دل دعات کردم
در قصر بلور آسمونها فریاد ن صدات کردم

 *******

ای  دل غمزده  در سینه ی  غمناک سلام

کعبه ی  عشق  توئی پاک تر از پاک سلام

مرهمی  نیست   کزآن  درد  تو  آرام  شود

ای به زخم همگان  مرهم و  تریاک   سلام

بی سب  نیست   که  دل   نام   نهادند  ترا

هر چه فهم است توئی خانه ادراک  سلام

هستی  عالم امکان  همه  از  خاک و گلند

همه ی  عالم هستی  زتو ای خاک  سلام

خانه ای  در  قفس  سینه  ترا  ساخته اند

بنگر این خانه که باغیست پر از تاک سلام

می  از آن نوش مرا  غصه  فراموش  کنم

غصه می آورد این می  می  غمناک سلام

 *******
اشعار غمگین عاشقانه

غزل عاشقانه غمگین

من گلی  خشکیده  در  بشکسته گلدانم هنوز

از    ازل    بیمارم و     دنبال     درمانم     هنوز

در پس  یک شیشه ی  بشکسته دور از آفتاب

شاخه ای بشکسته در بشکسته گلدانم هنوز

گر چه   دلتنگ    بهار و    بلبل    سر گشته ام

در پی   سرمای    جانسوز     زمستانم   هنوز

رقص  گل    در   زیر   باران    دلنوازی    میکند

من  ولی  در حسرت  یک  قطره   بارانم  هنوز

از همان روزی که با غم عهد و پیمان بسته ام

تا  که  هستم   بر  سر  آن عهد و پیمانم هنوز

زنده بودن   را   فقط   احساس    ثابت   میکند

زندگی را   دشمن   احساس    میدانم   هنوز

زندگی یعنی   دبستانی   که  از  غم ساختند

من  همان  شاگرد   پیر   آن   دبستانم   هنوز

مانده ام با این همه گوش گران و چشم کور

با که  گویم  بی سبب   در  کنج زندانم  هنوز

 *******

می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست

آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست

می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد

آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست

می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند

از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است

راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو

تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست

طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود

روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست

 *******
شعرهای غمگین

امیدواریم مطالعه شعرهای غمگین کوتاه که در این مقاله ارائه دادیم برای شما نیز لذت بخش بوده باشد. پیشنهاد می کنیم برای آشنایی و مطالعه شعر های زیبا و خواندنی با موضوعات متنوع به بخش شعر عاشقانه مراجعه نموده و از مطالعه دیگر اشعار جدید و جذاب دیدن فرمایید.


شعرهای سبک غمگین و احساس تنهایی بسیار عاشقانه و احساسی

شعرهای سبک غمگین و احساس تنهایی بسیار عاشقانه و احساسی

مجموعه ایی متفاوت و بی نظیر از انواع شعرهای غمگین تنهایی را در این مطلب ارائه می دهیم که امیدواریم از مطالعه این شعرهای عاشقانه و احساسی زیبا لذت ببرید.

شعرهای غمگین تنهایی از جمله شعرهای عاشقانه زیبا محسوب می شوند که هر یک دارای مفاهیمی بی نظیر و متفاوت می باشند، اینگونه اشعار اغلب در لحظات تنهایی سروده شده اند و می توانند به زیبایی حس غمگین بودن را منتقل نمایند. برای شما علاقه مندان به اینگونه اشعار عاشقانه مجموعه ایی بی نظیر شعر غمگین تنهایی را گردآوری نموده و ارائه می دهیم که امیدواریم مطالعه آنها برای شما عزیزان نیز لذت بخش باشد. تا پایان با این مجموعه شعر زیبا ما را همراهی نمایید.

 

زیباترین و تاثیرگذارترین شعرهای غمگین تنهایی کوتاه :

شعرهای غمیگن تنهایی که پیش رو دارید، مجموعه ایی از بهترین و زیباترین شعرهای عاشقانه و غم انگیز محسوب می گردند که می توان از آنها برای بیان غم ناشی از تنهایی و غربت استفاده نمود. در ادامه این شعرهای کوتاه غمگین را مشاهده نمایید و با زیباترین شعرهای تنهایی آشنا شوید.

  • 300-100.gif
  •  
  • bahook-100.gif

شعرهای غمگین تنهایی

شعرهای غمگین و کوتاه تنهایی

شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت

به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت

بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید

بهار رفت تو رفتی و هر چه بود گذشت

 شبی به عمرم اگر خوش گذشت آن شب بود

که در کنار تو با نغمه و سرود گذشت

چه خاطرات خوشی بر دلم به جای گذاشت

شبی که با تو مرا در کنار  گذشت

گشود بس گره آن شب زکار بسته ما

صبا چو از بر آن زلف مشک سود گذشت

 مراست عکس تو یاد آور سفر آری
 
چنان توانم ازین طرفه یاد بود گذشت
 
غمین مباش و میاندیش زین سفر
 
اگر چه بر دل نازک غمی است، گذشت…
 
*****

وقتی  که   میگیرد   دلم  تنهای  تنها  میشوم

شد  دل  اسیر  درد و غم  تنهای  تنها میشوم

حال مرا  از بیکسی  هرگز  نمی پرسد  کسی

از این  همه  جور و  ستم  تنهای تنها  میشوم

گیرد  که  باشد  قامتم  مانند  سروی   استوار

چون میشود از غصه خم   تنهای تنها  میشوم

ترس از فراق و بی کسی تنهائی و  دلواپسی

آندم  که  چیدم  روی  هم  تنهای تنها  میشوم

غم  چون  دلی  را بشکند با  دیده  گیرد  الفتی

بیرون  شود  از  چشم  نم  تنهای  تنها میشوم

وقتی  حریم  کبریا   بشکسته  از   جور  و  جفا

پا  میگذارم   در   حرم    تنهای   تنها    میشوم

هر  آنچه  بخشیدی به من یارب غم و اندوه بود

افزون  شود  لطف و  کرم  تنهای  تنها  میشوم

پائیزم و  با  شعر  خود  غم  روی  غم  انباشتم

چون  غم  نباشد  روی  غم  تنهای  تنها میشوم

*****

شعرهای کوتاه غمگین

اشعار غمگین تنهایی

به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع، ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه، خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند : نشد!

*****

خسته و دلگير در شهري غريب

مانده ام لبــــــريز از دلـــواپسي

دل پر از حال و هواي دوستــان

يـــاد از دوران شــاد اطلســـــي

يــــاد دوران رفاقتهــــــــاي دور

دوستـــــان عاشق و خيلي صبور

يــــادآن باران نم نم روي خــــاك

عاشقــــــان ساده با دلهاي پـــاك

ديگر امروز آن رفاقتها كجــاست؟

دوستان روي سخنها با شمــاست

مانده ام در سوگ اين دل مـردگـي

روزهــــاي پرسه در افســـردگـي

پس چه آمـــد بر سر آن زنـدگــي

سهـــم دلهامان همه شرمنـــدگــي

دوستـان رفتند و ما تنها شـــديم؟!

يا كــه ما مانديم و بي فردا شــديم

كاشـــكي ميشد دوباره گريـــه كرد

خاطــری از خاطــراتم زنــــده کرد

کاشکی می شد در این فصل غریب

لحظــه اي اندوه را شرمنـــده كرد

*****

شعر غمگین تنهایی

شعرهای غمگین تنهایی و غربت

دیریست در غیاب تو تحقیر می شویم
بازیچه تحجر و تزویر می شویم

آزادی ای شرافت سنگین آدمی
این روزها بدون تو تعزیر می شویم

فواره رها شده مصداق سعی ماست
پا می شویم و باز زمینگیر می شویم

قد راست می کنیم برای صعود و باز
از ارتفاع خویش سرازیر می شویم

امروز عقده دلمان باز می شود
فردا دوباره بغض گلوگیر می شویم

*****

در    دلم    افتاده    روزی   بی وفائی   میکنی

بر   دل    بشکسته ام     بی اعتنائی    میکنی

گر چه اکنون چشم تو  بر دام اشگم  مبتلاست

تا   که   کشتی   وا   رهانم   ناخدائی    میکنی

از   خدا   دم   میزنی    اما  خدا  بازیچه  نیست

فرصتی  باشد  اگر    بی شک   خدائی  میکنی

درد  هجران  جای خود   دردی گران دارد فراق

با     رقیب      نا رفیقم       آشنائی      میکنی

رنگ  رخسارم   به  زردی   میرود    دانی  چرا؟

بس که  بر احساس من چون و  چرائی میکنی

خانه ی  مهر  و  وفا  از  بیخ و بن  کردی خراب

از   کدامین   دل   محبت   را   گدائی   میکنی؟

خویشتن  را  پیش از این باید رها می ساختی

چون  به  دام  افتاده ای  فکر رهائی می کنی

*****

شعر تنهایی کوتاه

مجموعه ایی بی نظیر و متفاوت از انواع شعرهای غمگین تنهایی را ملاحظه نمودید، امیدواریم از مطالعه این شعرهای عاشقانه و زیبا برای همه شما لذت بخش و جذاب بوده باشد. از شما دوستان علاقه مند دعوت می نماییم برای مطالعه اشعار بیشتر با موضوعات مختلف به بخش شعر عاشقانه مراجعه نمایید و با دیگر اشعار زیبا و دلچسب نیز آشنا شوید.

شعر زیبا در مورد دوست از سهراب سپهری

خانه ی دوست کجاست؟
در فلق بود که پرسید سوار
اسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
وبه انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبز از تر است
ودر آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت ابی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ،سربه در می ارد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی
و ترا ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می شنوی
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا،جوجه بردارد از لانه ی نور
واز او می پرسی
خانه ی دوست کجاست؟

*****

شعر دوست از حافظ شیرازی

نی قصه‌ی آن شمع چگل بتوان گفت
نی حال دل سوخته دل بتوان گفت
غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت
عمری ز پی مراد ضایع دارم
وز دور فلک چیست که نافع دارم
با هر که بگفتم که تو را دوست شدم
شد دشمن من وه که چه طالع دارم

*****

شعر زیبا درباره دوست

شعر دلتنگی برای دوست از طلعت بصاری

ز سنگ جور تو بي مهر و بي وفا اي دوست
دلم شکسته شد اما چه بي صدا اي دوست
منم که يک سر مويت به عالمي ندهم
ولي تو بازی آنلاین آرایشی داده اي آسان زکف مرا اي دوست
تو قدر دوست چه داني که هست گوهر عشق
به پيش چشم تو بي قدر و بي بها اي دوست
منم چو گوهر رخشان ميان گوهريان
چو گوهري نشناسي مرا چرا اي دوست
کمال عشق بود اعتماد و يکرنگي
به سوء ظن مشکن رونق صفا اي دوست
من از تو شکوه به بيگانگان نخواهم برد
که آشنا نکند شکوه ز آشنا اي دوست
شکايت از تو به جايي نمي برد (طلعت)
پذيرد آنچه که باشد ترا رضا اي دوست

*****

شعر زیبا درباره دوست از احمد شهنا

دل بسته ام از همه عالم بروی دوست
وز هر چه فارغیم،بجز گفتگوی دوست
ما را زمانه دل نفریبد بهیچ روی
الا بموی دلکش و روی نکوی دوست
باغ بهشت کاینهمه وصفش کنند نیست
جز جلوه ای ز صحن مصفای کوی دوست
گلهای باغ با همه شادابی و نشاط
خار آیدم بدیده نبینم چو روی دوست
یک موی یار خویش به عالم نمیدهم
ما بسته ایم رشته جان را بموی دوست
بر ما غم زمانه ز هر سو که رو کند
مائیم و روی دل بهمه حال سوی دوست
ما جز رضای دوست تمنا نمیکنیم
چون آرزوی ماست همه آرزوی دوست

*****

شعر زیبا در مورد دوست

شعر درباره دوست از فریدون مشیری

خانه‌اي داشته باشم پر دوست
کنج هر ديوارش
دوست هايم بنشينند آرام
گل بگو گل بشنو
هرکسي مي‌خواهد
وارد خانه پر عشق و صفايم گردد
يک سبد بوي گل سرخ
به من هديه کند
شرط وارد گشتن
شست و شوي دلهاست
شرط آن داشتن
يک دل بي‌رنگ و رياست
بر درش برگ گلي مي‌کوبم
روي آن با قلم سبز بهار
مي‌نويسم اي يار
خانه‌ي ما اينجاست
تا که سهراب نپرسد دگر
خانه دوست کجاست؟

*****

شعر زیبا در مورد دوست از جهانگیر خان ضیائی

آری ضرورت است تحمل بجور دوست
گر خاطر تو طالب میل رضای اوست
وز غیر میل دوست، طلب میکنی از او
تو دوستدار نفس خودی نی هوای دوست
آنگاه لاف مهر و محبت ،توان زدن
کاندر رضای او گذری ز آنچه غیر اوست
از دوست غیر دوست نخواهیم حاجتی
گر دوست با من است جر اینم نه آرزوست
چون کامکار هر دو جهانی بلطف یار
دیگر ترا چه کام و چه فکر و چه جستجوست…

*****

شعر درباره دوست خوب

اشعاری که ملاحظه نمودید بخشی از انواع شعر زیبا در مورد دوست بود که امیدواریم از مطالعه آنها لذت برده باشید، از شما دوستان علاقه مند دعوت می نماییم با مراجعه به بخش شعر عاشقانه با دیگر سروده ها و اشعار بسیار زیبا و دلنشینی در این رابطه آشنا شده و به مطالعه انواع شعرهای زیبا و جذاب از شاعران خوب کشورمان بپردازید.


با این اشعار به همسر خود صبح بخیر بگویید.

ر این مطلب مجموعه ای از شعر صبح بخیر عاشقانه برای مخاطب و همسر را برای شما عزیزان گردآوری کرده ایم که امیدواریم از مطالعه این اشعار زیبا نهایت لذت را ببرید.

شعر صبح بخیر عاشقانه از انواع اشعاری است که می توانید برای شروع یک صبح خوب این اشعار را برای همسر و یا مخاطب خاص خود ارسال کنید. اشعار صبح بخیر در مضامین مختلفی سروده می شوند و شما می توانید از بین این اشعار زیبا شعر مناسبی را برای ارسال انتخاب نمایید. 

همه افراد از دریافت متن صبح بخیر عاشقانه و اشعار صبح بخیر عاشقانه و پیامک صبح بخیر عاشقانه احساس خوشحالی می کنند همچنین دریافت این متن ها و اشعار باعث می شود تا هر فردی روز خوب و پر انرژی را شروع کند.

شعر صبح بخیر عاشقانه و زیبا

  • 300-100.gif
  •  
  • 300-100.gif

شعر صبح بخیر عاشقانه

اگر تمایل دارید مخاطب خاص و یا همسرتان از میزان توجه شما نسبت به خود مطلع شود بهتر است در شروع هر روز اشعار زیبا و عاشقانه صبح بخیر را برای او ارسال کنید. در ادامه سری جدید شعر صبح بخیر عاشقانه برای مخاطب و یا همسر با مضامینی جالب را مشاهده خواهید کرد.

اشعار زیبا صبح بخیر

شعر زیبا و عاشقانه صبح بخیر 

کی میرسد…

آن صُبح

که من صدایِت بزنم

تو بگویی جانا…

شعر عاشقانه صبح بخیر 

سلام من

به آن پرنده سپیده و شادمان

که در سپیده با نسیم

ترانه ساز می شود

صبح زیبات بخیر

اشعار زیبا و جالب صبح بخیر

شعر جدید و عاشقانه صبح بخیر 

صبح شد بیدار شو، مهتاب بر بالین توست

آسمان با آن شکوهش، بهت این آذین توست

چشم دل را بازکن برنغمه خوان خوش سخن

دلبری ها می کند، هر صبح عطر آگین توست

شعر نو درباره صبح بخیر

صبح

خورشید نگاهت

به سرش خواب ندارد؟

پس بیا

خوب نگهم کن

که دلم تاب ندارد

اشعار صبح بخیر

اشعار صبح بخیر 

گاهی

صبح ها

زودتر از تمام پرندگان

پریده ام !

از خوابی

که تو در آن

نبوده ای !

شعر نو صبح بخیر جدید

صبحی دیگر رسید
و من در انتظار تو چشم میگشایم
و دلم لبریز است از دیدن خورشید جانم
تا جان ببخشد و ذوب کندیخهای کسالت و اندوه را
تو با چشمانت زندگی و شادیرا برایم به ارمغان می آوری
ساده می آییو پر شکوه و چه میدانی از غوغا و بلوایی که بپا میکنی دردرونم
چشانم سخت تو را میجویند ای جاری زلال
ای تابیده بر دلت مهر
و من باز هم از دستانت شکوفه مهربانی میچینم امروز

شعر عاشقانه صبح بخیر

اشعار صبح بخیر عاشقانه جدید

صبح”

یعنی بوی گل مریم

که سراسر شب را پر کرده بود

و حالا با نوازش حس بویایی ات

بیدارت می کند…

صبح”

یعنی آغاز؛

آغاز یک عبور

و دریچه یک”سلام” …

گوش کن! …

در نبض کودکانه ی صبح،

این راز برکت است که می نوازد…

به حرکت سلام کن …

اشعار زیبا و عاشقانه صبح بخیر

در این مطلب شعر صبح بخیر عاشقانه را در اختیار شما همراهان عزیز و گرامی قرار دادیم که امیدواریم این اشعار زیبا مورد توجه تان قرار بگیرند. درصورت تمایل می توانید برای مطالعه انواع اشعار زیبا و عاشقانه به بخش شعر عاشقانه مجله آرگا مراجعه کنید.


 شعرهای بسیار زیبا درباره برادر پر معنا و دوست داشتنی

 شعرهای بسیار زیبا درباره برادر پر معنا و دوست داشتنی

مجموعه ایی از چندین شعر زیبا درباره برادر را در این مطلب برای شما همراهان عزیز گرد آوری کرده اییم. این شعر ها از شاعران مطرحی مانند ایرج جنتی عطایی شاعر و ترانه سرا معاصر، فریدون مشیری، نادر نادر پور و… انتخاب شده اند.

شعر درباره برادر دارای محتوای احساسی است که نشان دهنده عشق و علاقه به برادر می باشد. این شعر ها گاهی به صورت مرثیه و برای سوگ برادر سروده شده اند و یا برای قدردانی از زحمات برادر که نشان دهنده عشق و علاقه به برادر نیز می باشد می توان مورد استفاده قرار داد.

چند شعر درباره برادر و خوبی هایش

مجموعه چندین شعر درباره برادر از شاعران معاصر و سرشناس را در ادامه می توانید مطالعه کنید. گفتنی است که این شعر ها در غالب نو و وزن دار می باشند و با توجه به سلیقه مخاطب، هر دو نوع گنجانده شده است. ارسال شعر و متن زیبا برای برادر می تواند در مناسبت های مختلف همانند تبریک تولد برادر و یا تشکر و قدردانی از وی کاربرد زیادی داشته باشد.

شعر درباره برادر

  • bahook-100.gif
  •  
  • 300-100.gif

شعر در مورد برادر، ایرج جنتی عطایی

بخواب ای مهربان ای یار
بخواب ای کشته ی بیدار
بخواب ای خفته ی گلگون
بخواب ای غوطه ور در خون
سکوت سرخ خاک تو
صدای نینوا دارد
در این دم کرده گورستان
تگرگ مرگ می بارد
به سوک تو در این مقتل
کدامین مویه و شیون
سکوت یأس در خانه
هجوم مرگ در برزن
تمام سینه ها عریان
تمام چهره ها خونین
تمام دست ها خالی
تمام چشم ها غمگین
به خاک مسلخ افتادند
در این صحرای خونباران
برادرها جدا از هم
پدرها بی پسرهاشان
تو ای تن خفته ی گمنام
بخواب اکنون که بسیاری
لا لا لا لا ، لا لا لا لا
بخواب آری که بیداری
در این ویرانه خاک تو
که شد یک باره چون صحرا
به یادت باغ می
سازند
برادرهای فرداها
به سوگ تو در این مقتل
کدامین مویه و شیون
سکوت خشم در خانه
هجوم مرگ در برزن

******

شعر درباره برادر, ناهید عباسی

شاعران متفاوتی اقدام به سرودن شعر درباره برادر کرده اند اما این شعر زیبای ناهید عباسی برای برادر بسیار دلنشین و زیبا سروده شده است.

نیمه نانی را
با هم
دو نیمه کردیم
بی آنکه
سخن از برادری گفته باشیم
تا
تعبیر رقص گندمزار باشد
در فضیلت خوابها
و نگاه خود را
پرواز دادیم
به دنبال هر پرنده ای
تا در مسیر آن
زندگی را سرابی نبینیم

******

شعری درباره برادر

زیباترین شعر درباره برادر, از نادر نادر پور

درخت معجزه خشکیده ست
و کیمیای زمان، آتش نبوت را
بدل به خون و طلا کرده ست
و رنگ خون و طلا، بوی کشتزاران را
زیاد بدبده
های ترانه خوان برده ست
و آفتاب، مسیحای روشنایی نیست
و ابرها همه آبستن زمستانند
و جوی ها همه در سیر بی تفاوت خویش
به رودخانه ی بی آفتاب می ریزند
و کوچه ها همه در رفتن مداومشان
به نا امیدی بن بست ها یقین دارند
پرنده ها دیگر از گوشت نیستند
پرنده ها همه از وحشتند و از پولاد
و فضله هاشان از آفت است و از آتش
اگر به شهر فرو ریزد
دهان به قهقهه ی مرگ می گشاید شهر
و در فضایش، چتری سیاه می روید
و مادرانش، فرزند کور می زایند
و دخترانش، گیسو به خاک می ریزند
و عابرانش، در نور تند
می سوزند
و پوست هاشان، از دوش اسکلت هاشان
فراخ تر ز شنل ها به زیر می افتد
و نقش سایه ی آنان به سنگ می ماند
اگر به دشت فرود آید
جنین گندم در بطن خاک می گندد
و تخم میوه بدل می شود به دانه ی زهد
و گل به یاد نمی آورد که سبزه کجاست
اگر
در آب فروافتد
نژاد ماهی، راهی به خاک می جوید
و خاک، دایه ی نامهربانتر از دریاست
زمین، سقوطش را هر شب به خواب می بیند
و بیم مردن، عشق بزرگ آدم را
به عقل مور بدل کرده ست
که زندگی را در زیر خاک می جوید
و خانه هایی در زیر خاک می سازد
چه
روزگار غریبی
برادری، سختی بیش نیست
و معنی لغت آشتی، شبیخون است
پسر به خون پدرتشنه ست
و رودها همه از لاشه ها گرانبارند
و دام ماهی صیادها پر از خون است
پیام دست، نوازش نیست
و پنجه های جوان، دیگر
به روی ساقه ی نالان نی نمی لغزند
به روی لوله ی سرد تفنگ می لغزند
و آنکه سایه ی دیوار، خوابگاهش بود
به خشت سینه ی دیوار می فشارد پشت
و برق خنده ی تیر
نگاه خیره ی او را جواب می گوید
و او، دوباره در آغوش سایه می خوابد
چه روزگار غریبی
سحر، پیمبر اندوه است
و شب، مفسر
نومیدی
و روشنایی در فکر رهنمایی نیست
شعاع آینه ها، چشم کاکلی ها را
به سوی کوری جاوید رهنمون شده است
و مرد مار گزیده
ز ریسمان سیاه و سفید می ترسد
که ریسمان، مار است و مار، رشته ی دار
و دار، نقطه ی اوجی است
که آسمان را با ریسمان گره
زده است
و آسمان، همه در خواب ودار، بیدار است
کسی به فکر رهایی نیست
دریچه های جهان، بسته ست
و چشم ها همه از روشنی هراسانند
زمین، شکوه کریمانیه ی بهارش را
ز شاخ و برگ درختان دریغ می دارد
و آسمان، شب صاف ستارگانش را
نثار خاک دگر
کرده ست
آیا سروش سحرگاهان
تو روشنی را جاری کن
تو با درختان، غمخوار و مهربان می باش
تو رودها را جرأت ده
که دل به گرمی خورشید، بسپرند
تو کوچه ها را همت ده
که از سیاهی بن بست بگذرند
تو قلب ها را چندان بزرگواری بخش
که تا چراغ حقیقت را
دوباره در شب ناباوری برافروزند
تو دست ها را آن مایه هوشیاری بخش
که دوستی را از برگ ها بیاموزند
تو، ای نسیم، نسیم ای نسیم بخشایش
به ما بوز که گنهکاریم
به ما بوز که گرفتاریم

******

شعر زیبا درباره برادر از فریدون مشیری

زنی رنجور
امیدش دور
اجاق آرزویش کور
نگاهش بی تفاوت بی زبان بی نور
میان بستری افتاده بی آرام
نشسته آفتاب عمر او بر بام
نفس ها خسته
و کوتاه
فرو خشکیده بر لب آه
تنش با اضطراب مبهمی سرمیکند ناگاه
صدای پای تند و در همی در پله پیچید
فروغ سرد یک لبخند
به لبهای کبودش روح می بخشید
دلش سیستم مورد نیاز بازی را اشتیاق واپسین در سینه می کوبد
نگاه خسته اش را میکشاند تا لب درگاه
صدای پا صدای قلب او آهنگ زندگی در
هم می آمیزد
بزحمت دست های لاغرش را می گشاید می گشاید باز
نگاه بی زبانش میکشد فریاد
که این منصور
این فرنوش
این فرهاد
به گرمی هر سه را بر سینه خود می فشارد شاد
جهان با اوست
جان با اوست
عشق جاودان با اوست
نگاه سرد او اینک ز شور و شوق لبریز
است
هلال بازوان را تنگ تر می خواهد اما آه
نفس یاری ندارد
مرگ همراه نمی فهمد
حصار محکم آغوش او را می گشاید درد سرش بر سینه می افتد
نگاهش ناگهان بر نقش قالی خیره می ماند
زنی خوابیده جان آرام
پرنده آفتاب عمر او از بام
اطاقش سرد
اجاقش کور راهش دور
نگاهش بی تفاوت بی زبان بی نور
صدای گریه های مبهمی در پله میپیجد
صدای گریه فرنوش
صدای گریه فرهاد
صدای گریه منصور

******

شعر درباره برادر

شعر زیبا و دلنشین برای برادر، از ایرج جنتی عطایی

چراغ نفتی مسجد در آن دور
فرو مرد و سیاهی خیره سر شد
تنم از ترس گنگی لرزه برداشت
به دستم چوبدستم داغ تر شد
تمام
کلبه ها خاموش و بی آواز
تمام کوچه ها برفی و تنگ و تار
کسی آواز خود سر داد درد آلود
به ناگاه از سکوت پشت چشمه سار
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
به تماشای زمستان چه کسی می آید؟
صدای گشنگی با زوزه های گرگ
برای گله هامان زنگ وحشت داشت
در آغل به باد هرزه تن می داد
به دشت شب هراسی تخم غم می کاشت
زمستان بود و مرتع خشک و بی حاصل
حیاط خانه غمگین و برف آلود
من از پشت چپرها خسته برگشته
پدر بالای کرسی گرم حافظ بود
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
به تماشای زمستان چه کسی می
آید؟
به یاد مادرم بودم که می نالید
در آن شب ، از هجوم گرگ و می مرد
تن سرخ برادر را در کنارش
گرسنه گرگ ترس آورده می خورد
صدای نعره ی همسایه و گرگ
میان زوزه های باد می پیچید
صدا کردم که : می آیم به همراهی
پر از خشم و غرور و کینه و
امید
به تماشای بهاران چه کسی می آید؟
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

شعر برای برادر

امیدواریم که از مطالعه مجموعه 4 شعر درباره برادر لذت برده باشید. و این شعرهای زیبا را برای ارسال به برادرتان و شاد کردن وی استفاده نمایید.


باید تورا به مصرع اول بیاورم شعر جدید

اید تورا به مصرع اول بیاورم

وصف تورا قشنگ ومفصل بیاورم

باید تورا درست همان گونه که خدا

کرده تورا میان خودش حل ،بیاورم

 

برق نگاه چشم تو اخگر بیاورم

بوی تن تو یاس معطر بیاورم

خونابه ی دو چشم تو –یاقوت ناب –را

از معدن بهشت خدا در بیاورم

 

بعداً تو را به مصرع چندم بیاورم

مهریه ات مزارع گندم بیاورم

وصف تو را به رود.به دریا بگویم و

دریا و رود را به تلاطم بیاورم

 

بانو تو کیستی که هیاهو میاوری؟

با خود هزار رایحه شب بو میاوری

اسطوره ی ن زمینی گل کبود

صد کوه درد را که به زانو میاوری

 

 

باید به زخم های تو ایمان بیاورم

ابری شوم بگریم و باران بیاورم

اصلاًفراتری تو از ادراک شعر من

وصف تو را چگونه به پایان بیاورم؟


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها